خانه صفجه اصلی موضوعات سایت ادبیات فرهنگ و روانپزشکی شهرهای بی نشان سیرانو دو برژراک تئاتر از چخوف تا ساعدی محبوب همه دوران نمایشنامه امین آباد (دارالمجانین) درخت در خط طوفان عطایای زلف پریشان درباره من تماس با من
شوارتس ادامه می دهد: هر چقدر شما نسبت به بخشهایی از من بیمار که فرصت ظهور پیدا می کنند بیشتر پذیرش و درک داشته باشید مراجعین شما نیز به همان نسبت وقتی احساس می کنند خارج از کنترل هستند کمتر خودشان را قضاوت یا سرزنش می کنند. پذیرش و درک شما آنگاه بجا و درست خواهد بود که بدانید اگر بیمار شما را مورد حمله قرار می دهد این مربوط به بخشی محافظتی از اوست که وظیفه دارد به شما احساس بدی بدهد تا شما عقب نشینی کنید اگر بیمار واپس روی دارد بخاطر آن است که آنقدر پیشرفت کرده تا بخشهای وحشت زده و زخم خورده او ظهور کنند اگر بیمار می خواهد شما را به بازی بگیرد و بکاری ناگزیر کند این تنها نشانه ترس اوست و بالاخره اگر بیمار خودزنی دارد یا می خواهد خودکشی کند اینها تنها روشهایی thompson هستند که از طریق آن می خواهد خود را آرام کند. در کار با بیماران بردرلاین درمانگر بایستی مرتبا به خود یادآوری کند که در معرض چه اشتباهی قرار دارد و جلوی فروغلطیدن خود در آن اشتباه را بگیرد. مثالی که شوارتس thompson در مورد بیماری ساله به نام کولت می زند در این مورد کاملا گویاست جایی که در نیمه یک کار درمانی فشرده به یکباره کولت تصمیم می گیرد که دیگر حرف نزند و دلش می خواهد درمانگر دیگری داشته باشد. دکتر شوارتس هم در ابتدا می خواهد درمانگر دیگری را به او معرفی کند اما کمی که تامل می کند می بیند دارد این کار را به صورت واکنشی انجام می دهد و به خودش می گوید: این بخشهای محافظتی او هستند که ترسیده اند. یک ذره آرام باش!
به عبارت دیگر بیماران بردرلاین توانایی بالایی thompson در برانگیختن بخشهای محافظتی درمانگر دارند و اگر درمانگر مراقب این مساله نباشد و بخواهد بصورت واکنشی و تکانه ای تصمیم بگیرد نمی تواند به بیمار کمکی بکند. اما دکتر شوارتس کار بهتری می کند مکالمه را قطع می کند و به کولت می گوید: من به شما یک عذرخواهی بدهکار هستم. این که می خواستید جلساتتان را قطع کنید مرا حیرت زده و ناامید کرد. من واقعا نسبت به کاری که داشتیم انجام می دادیم حس خوبی داشتم و دلم می خواهد کار را ادامه بدهیم. من فکر می کنم کاری که در جلسه پیش انجام دادیم [که در مورد خاطرات مربوط به سوءاستفاده جنسی بود] بخشهایی از شما را آزرده کرده که ممکن است لازم باشد حرفشان thompson را بشنویم و من کاملا برای این امر آماده ام. [بیمار گفته بود که هیچ چیز از جلسه قبل یادش نمی آید!] کولت پاسخ می دهد: خیلی ممنون. thompson خیلی از اینکه واقعیت رو گفتین متشکرم اما دلم نمی خواد دیگه این جلسات رو بیام. دکتر شوارتس می گوید: در هفته بعد کولت دوباره به من زنگ زد و پرسید آیا می توانیم جلساتمان را ادامه بدهیم در جلسه بعد او گفت که اینکه من به او گفته ام که دلم می خواهد کار را ادامه بدهیم خیلی برای او معنی داشته است. من از او پرسیدم آن بخشی که آزرده شده دلش می خواهد که با من مستقیما صحبت کند
دکتر شوارتس (پس از اینکه به خود یادآوری می کند که بهتر است آرامش خود را حفظ کند و واکنشی نشان ندهد) از اینکه دلتون می خواهد با من حرف بزنید خوشحالم. دلم می خواهد بیشتر بدانم که چرا فکر می کنین آن کاری که ما انجام می دادیم مزخرفه یا اینکه چرا از من بدتون می آید.
دکتر شوارتس (حس می کند دلش می خواهد به بیمار بگوید که من با درمانگران پیشین تو فرق دارم من امن هستم و به تو آسیب نخواهم رساند. thompson اما به خود یادآوری می کند که این حرفها نتیجه ای نخواهد داشت) من فهمیدم که شما دلیلی ندارین که به من اعتماد داشته باشین. کلی از آدمها به کولت گفتن که بهشون اعتماد کنه بعد بهش خیانت کردن. من می فهمم که تصمیم گرفتین که نگذارین یک همچین چیزهایی دوباره اتفاق بیفته و برای این کار هم قدرت زیادی دارین. من انتظار ندارم تا بهتون ثابت نشده که قابل اعتمادم بهم اعتماد کنین. تنها ازتون می خوام با وجودی که چنین حسی دارین بذارین کولت همچنان من رو ببینه. حالا می خوام دوباره با خود کولت حرف بزنم. کولت
شوارتس ادامه می دهد که با این مراجع نیز مشابه همان مسأله ای که با پاملا داشته را از سر گذرانده قطع جلسات و احتمال خودکشی و وحشت زده کردن او و همینطور این شک همیشگی که آیا واقعا این جلسات فایده ای داشته است یا خیر اما نتیجه جلسات کولت با جلسات پاملا خیلی تفاوت داشت که خود شوارتس آن را به تفاوت دیدگاهش در مورد اختلال بردرلاین نسبت می دهد. اما مهمتر از همه چیز: این بود که دیگر من می توانستم متوجه بخشهایی از خودم بشوم که توسط کولت برانگیخته می شد و سپس روی آنها کار کنم و دوباره کنترل خودم را در دست بگیرم. مهم نیست که به عنوان درمانگر چه جور دیدگاهی thompson داشته باشید مهم این است که بتوانید هرلحظه ببینید که آیا دلتان با بیمار است و اگر بخشی از بیمار به شما حمله کرد آیا می توانید زود به حال عادی برگردید [آیا می توانید در ورای رفتارهای بیمار دردی را که او می کشد ببینید ] چون تجربه من نشان داده که بخشهای محافظتی و اخلال گر مراجع به دقت دل و جان درمانگر را تحت نظر دارند و اگر ببینند thompson دل او با آنها نیست یا او را مورد آزمایش و شکنجه قرار می دهند و یا اینکه درمان را زودتر از موعد خاتمه می دهند.
آرشیو سایت آذر آبان مهر شهریور مرداد تیر خرداد اردیبهشت فروردین اسفند بهمن دی آذر آبان مهر شهریور مرداد تیر خرداد اردیبهشت فروردین اسفند بهمن دی آذر آبان
Translate to: Arabic Bulgarian Catalan Chinese (Simplified) Chinese (Traditional) Croatian Czech Danish Dutch English Filipino Finnish Frenc
No comments:
Post a Comment